جدول جو
جدول جو

معنی هفت عروس - جستجوی لغت در جدول جو

هفت عروس(هََعَ)
هفت سیاره. هفت چشم فلک:
ای هفت عروس نه عماری
بر درگه تو به پرده داری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
هفت عروس((~. عَ))
کنایه از هفت سیاره
تصویری از هفت عروس
تصویر هفت عروس
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ)
هفت قسمت و هفت ولایت روس. در آن زمان روس به هفت ولایت و هفت قسمت تقسیم می شده که نام چهار قسمت آن چنین است: برطاس، آلان، خزران و ایو. (از حاشیۀ شرفنامۀ نظامی چ وحید دستگردی ص 431) :
یکی لشکر انگیخت از هفت روس
به کردار هرهفت کرده عروس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(تُ عَ)
از جملۀ مثلی است که زبّاء پس از کشتن جذیمهالأبرش گفت: ذات عروس تری. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(هََ خَ)
کنایت از هفت آسمان است که سماوات سبع باشد. (برهان). رجوع به هفت چشم خراس و نیز رجوع به خراس شود
لغت نامه دهخدا
(هََ فَ رَ)
هفت فلک:
دوران که فرس نهادۀ توست
با هفت فرس پیادۀ توست.
نظامی (لیلی و مجنون ص 10)
لغت نامه دهخدا
(هََعُضْوْ)
هفت اندام. هفت اعضا:
گفتم که هفت عضو کدام است تنت را
گفتا دو پهلو است و دو پا و دو دست و سر.
ناصرخسرو.
پرتو حالی که او هیزم نهاد
لرزه ای بر هفت عضو من فتاد.
مولوی.
رجوع به هفت اندام شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هفت آب. نام قدیم پنجاب است. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی تألیف معین ص 25) :
بکن شادم از شادی این سرود
مگر بگذرم زآب این هفت رود.
نظامی.
چو هندوی شب زین رواق کبود
رسن بست بر فرضۀ هفت رود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از هفت روی
تصویر هفت روی
آنچه که دارای هفت جانب باشد: (اسطرباب هفت روی)
فرهنگ لغت هوشیار
ایام هفته. یا هفت روزنحس. ازماه قمری (عربی) هفت روز رانحس دانند وبکاری مهم دست نمی زنند. شاعری گفته است: (هفت روز نحس باشد هرمهی کن حذر ازوی نیابی هیچ رنج سه وپنج وسیزده باشانزده بیست ویک با بیست وچاروبیست وپنج)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت عضو
تصویر هفت عضو
بنگرید به هفت اعضا مجموعه هفت عضو ازاعضای بدن آدمی: (گفتم که هفت عضو کدام است تنت را گفتاکه: پهلوی است ودوپاودودست وسر) (ناصرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار